پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
برگ هایم
نوشته شده در یک شنبه 7 دی 1393
بازدید : 115
نویسنده : melika

 

برگ های پاییزی را با شوق جمع کردم

چسب کوچکم را برداشتم و با تمام قدرتم فشارش دادم

ته مانده ی چسب برای برگ ها کافی نبود ... دستانم را روی برگ ها گذاشتم و با تمام قدرتم فشارشان دادم ... امید داشتم فقط کمی ... فقط کمی بیشتر بچسبد ....

برگ ها خورد شد و ریخت کاغذ را کف دستم گذاشتم بلند شدم و قدم هایم را تند کردم

شوق داشتم برای دادن برگ های خورد شده ....

به پایین خیابان که رسیدم برگ ها ریخت و من خورد شدم از دیدن

گردنبندی که برقش از دور هم

چشم را میزد

دستم کنار بدنم رها شد

با یک زنجیر قلبش را دزدیده بودند .....

و خش خش برگهای کوچکم زیر پایش چه دردناک به گوش می رسید ....


:: موضوعات مرتبط: متن , دلنوشته , جملات کوتاه اما زیبا , متفرقه , ,



نوشته شده در یک شنبه 7 دی 1393
بازدید : 63
نویسنده : melika

بگذار بگویم ...

از قسمی که میان ما سالهاست بدون کاغذ و قلم چاپ شده ...

 بگذار بنویسم فیلم نامه ای که ننوشته گم می شود در انتهایی ترین گوشه ی این خاطرات خیس و نم دار ....

بگذار بگویم از صدای خنده هایی که دیگر نه دلم را آرام می کند نه ذهن شلخته ی کثیفم را ...

بگذار بگویم از تویی که میان خاطراتم چرخ می خوری بگذار بگویم ...

بگذار بگویم از منی که همیشه متنفر است از

آدم های میان من و تو

بگذار این بار

برای اولین بار

بگویم ..


:: موضوعات مرتبط: متن , دلنوشته , جملات کوتاه اما زیبا , متفرقه , ,
:: برچسب‌ها: بگذار بگویم از سکوت پرحرف میان من و تو ,



ماه من
نوشته شده در یک شنبه 7 دی 1393
بازدید : 151
نویسنده : melika

 

ماه من غصه چرا؟
آسمان را بنگر
که هنوز
بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر به ما می‌خندد

یا زمینی را که
دلش از سردی شب‌های خزان
نه شکست و نه گرفت

بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید

و در آغاز بهار
دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت

تا بگوید که هنوز
پر امنیت احساس خداست

ماه من غصه چرا؟
تو مرا داری و من هر شب و روز
آرزویم همه خوشبختی توست

ماه من
دل به غم دادن و از یأس سخن‌ها گفتن

کار آنهایی نیست
که خدا را دارند

ماه من
غم و اندوه اگر هم روزی
مثل باران بارید

یا دل شیشه‌ای‌ات
از لب پنجره عشق زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا
چتر شادی وا کن

و بگو با دل خود
که خدا هست خدا هست هنوز

او همانیست که در تارترین لحظه شب
راه نورانی امید نشانم می‌داد

او همانیست که هر لحظه دلش می‌خواهد
همه زندگی‌ام
غرق شادی باشد

ماه من...
غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی
بودن اندوه است

این‌همه غصه و غم
این‌همه شادی و شور

چه بخواهی و چه نه
میوه یک باغند

همه را با هم و با عشق بچین
ولی از یاد مبر

پشت هر کوه بلند
سبزه زاریست پر از یاد خدا

و در آن باز کسی می‌خواند
که خدا هست
خدا هست
خدا هست هنوز

*******

مهین رضوانی فرد


:: موضوعات مرتبط: شعر , شعر های عاشقانه , شعر هایی از شاعران دیگر , ,
:: برچسب‌ها: ماه من , قیصر , شعر , زیبا , عاشقانه کوتاه , عاشقان کوچک , من و شب ,